روز 26آبانماه سال گذشته نگهبان كارخانهاي حوالي حسنآباد تهران جسد مردي را پشت فرمان يك خودروي روآ ديد و با پليس تماس گرفت. مقتول بر اثر اصابت 2گلوله به سرش جان باخته بود و از همان زمان تحقيقات پليس در اينباره آغاز شد. با شناسايي هويت مقتول معلوم شد كه او در يك كارگاه نباتسازي در آن حوالي كار ميكرد و معمولا بعد از پايان كار، با خودرواش مسافركشي ميكرد. از آنجا كه همه اموال مقتول ازجمله گوشي تلفن همراهش سرقت شده بود فرضيه قتل با انگيزه سرقت مطرح شد.
قاتل هيچ ردي از خود به جا نگذاشته بود و معلوم نبود اين جنايت با چه انگيزهاي رخ داده است. با وجود اين تجسسهاي كارآگاهان ادامه يافت تا اينكه در آخرين روزهاي سال گذشته به شواهدي دست يافتند كه نشان ميداد مرد جواني عامل اين جنايت است. به اين ترتيب وي بازداشت شد با اينكه مدعي بود بيگناه است.
اما با كشف يك كلت كمري در مخفيگاهش سرانجام به قتل اعتراف كرد. او گفت: در حسنآباد بهعنوان مسافر سوار خودروي مقتول شدم اما كمي جلوتر برايش اسلحه كشيدم. ميخواستم با تهديد پولهايش را سرقت كنم اما او در برابرم مقاومت كرد و من هم ناچار شدم 2گلوله به سرش شليك كنم. در ادامه گوشي تلفن همراهش و مقداري پول سرقت كردم و گريختم.
اينها همه اعترافات متهم نبود و او اقرار كرد چند روز پيش از اين جنايت در منطقه جنتآباد نيز با شليك گلوله موتورسواري را تهديد و موتورسيكلتش را سرقت كرده است. در چنين شرايطي صاحب موتورسيكلت نيز شناسايي شد. بررسي پوكه گلولههايي كه در هر دو حادثه شليك شده بود حاكي از آن بود كه عامل هر 2سرقت مرد بازداشتشده است. او در ادامه صحنه جنايت را نيز بازسازي كرد و در نهايت پروندهاش با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد.
- در دادگاه
در جلسه محاكمه كه صبح ديروز در شعبه دوم به رياست قاضي محسن زالي بوئيني و با حضور قاضي اسلامي برگزار شد ابتدا پدر، مادر و دختر مقتول بهعنوان اولياي دم خواستار قصاص قاتل شدند. همچنين صاحب موتورسيكلت سرقتي شكايتش را مطرح كرد.
در ادامه به دستور رئيس دادگاه متهم در جايگاه ايستاد و به دفاع از خودش پرداخت.
او گفت: من قتل و سرقت را قبول ندارم و بيگناهم. او ادامه داد: من در رشته باستانشناسي درس خواندهام و كارشناس عتيقه هستم. حدود 10، 15ميليارد تومان داراييام است و نيازي ندارم كه بهخاطر يك گوشي تلفن يا يك موتورسيكلت دست به قتل بزنم.
وي ادامه داد: من مدتي قبل در نزديكي ترمينال جنوب در يك خرابه يك كلت كمري پيدا كردم و به پليس تحويل دادم. من تا حالا اسلحه نداشتم. وي درباره كشف گوشي مقتول در خانهاش گفت: من تا زماني كه دستگير شدم و در پليس آگاهي عكس مقتول را ديدم نميدانستم كه او به قتل رسيده است.
روزي كه من سوار خودروي مقتول شدم مشغول صحبت كردن با تلفن همراهم بودم اما چون تماس قطع شد مقتول گوشياش را به من داد و گفت از آن استفاده كن. بعد از تماسم او گفت اگر ميخواهي گوشي را ميفروشم. من هم 30هزار تومان به او دادم و گوشي را خريدم. متهم در آخرين دفاع از خودش گفت: من بيگناهم و هرچه كه قبلا اعتراف كرده بودم تحت فشار بود.
در پايان اين جلسه قضات دادگاه وارد شور شدند و قرار است بهزودي در اينباره تصميمگيري كنند.
نظر شما